در چارچوب برنامههای رسانهای برای این بخش لزوم رعایت یک سری اصول و قواعد مشخص همیشه مطرح بوده است.
بهعلت حساسیتهای بسیار در این مقطع سنی امر آموزش و تولید برنامههای سرگرمکننده با محتوای آموزشی باید با ملاحظات و هوشیاری و صرف دانش بیشتری انجام گیرد و برنامهای که متناسب با این سنین ساخته میشود، باید حاوی مولفههایی باشد که ضمن بر آوردن نیازهای آموزشی – تربیتی این سنین، مورد پسند مخاطب نیز قرار گیرد و حتی اگر قرار است برنامه طنزی از سیما ارائه شود، باید ضمن پربار بودن از حساسیت و ظرافت خاصی در برنامهسازی برخوردار باشد؛
چرا که به گفته اکثر روانشناسان در حیطه مسائل رسانهای، مخاطبانی که در این رده سنی قرار دارند بسیار مستعد الگو برداری و یادگیری سریع، بهخصوص از طریق رسانه تصویری هستند و صرفا هر برنامهای به صرف داشتن یک سری عناصر جذاب نمیتواند برای آنها مناسب باشد. با در نظر گرفتن این مولفههای کارکردی میتوان برنامههای مفید و مؤثری را در این زمینه تدوین کرد که علاوه بر برآوردن نیاز مخاطبین در وجه سرگرمی، از نظر پیام رسانی آموزشی هم موفق باشد.به بهانه روز جهانی کودک و تلویزیون ، مروری داریم بر برنامه عمو پورنگ که یکی از پر مخاطبترین برنامههای کودک سیماست.
برنامه عمو پورنگ با پیشینهای طولانی مدتهاست در میان مخاطبان کودک و نوجوان جایگاه ویژه و نسبتا تثبیت شدهای یافته است و در مسیر خود از آغاز تا کنون با حضور ثابت مجری آن وبا تغییرات ساختاری و زمانی بسیاری همراه بوده تا بتواند متناسب نیازهای مخاطبین باشد. این برنامه که در حال حاضر با فرمی نسبتا جدیدتر و یک روز در میان، روی آنتن میرود، شامل بخشهای ترکیبی – پلاتویی و موزیکالی است که توسط مجری به همراه پسرک خوش سر و زبانی اجرا میشود. در بخشهای مختلفی از برنامه شاهد قطعات نمایشی و همچنین حضور کودکان و نوجوانان در استودیو هستیم، که البته این حضور کارکرد مثبتی داشته و احساس نزدیکی مخاطبین کودک و نوجوان را با برنامه بیشتر کرده و سبب میشود آنها خود را در برنامه به نوعی شریک و سهیم بدانند. این گروه سنی با تماس با برنامه میتوانند پس از طی مراحلی در آن حضور یافته و شرکت داشته باشند.
در رویکرد عمومی این برنامه تلاش بر این است که برای ایجاد جذابیت با استفاده از طنزهای کلامی و نمایشی و لحظاتی که توسط مجری و دستیار کوچکش اجرا میشوند، به ساختاری کمیک نزدیک شوند. این روزها در آغاز برنامه شاهد قطعهای نمایشی هستیم که با شکل و شمایلی مثلا هندی اجرا میشود ( بازی و نمایشهای کوتاه با لهجههای مختلف ایرانی را قبلا در کارهای عموپورنگ زیاد دیدهایم) این قطعه بهعنوان مثال، پدر و مادر و فرزندی را در یک خانواده نشان میدهد و در مدت زمان کوتاهی، قطعه نمایشی که سعی شده هم بار آموزشی و هم کمیک را توأم داشته باشد، اجرا میشود و به سبک تکراری و نخنمایی بین دیالوگهای به ظاهر با مزه صدای خنده ضبط شدهای هم شنیده میشود.
نکته بارزی که پیش از هر چیز با دیدن برنامههایی از این دست – که در سیما کم هم نیستند – به ذهن میرسد، سرسری و سطحی گرفتن لحظات خنده دار و طنز برنامه است که در سراسر برنامه دیده میشود (البته باید گفت چنین رویکردی در برنامههای کودک و نوجوان تبدیل به امری عادی و پیش پا افتاده شده است).خیلی از تکهپرانیها حتی از نگاه مخاطب کودک و نوجوان بیمزهاند و نمایش طنز برنامه هم علاوه بر کمرنگ بودن ماهیت طنزآمیز آن بسیار بیمحتوا و سردستی طراحی شده است. در این نمایش این 3 نفر ( که البته کاراکتر مادر خانواده حضوری کاملا باسمهای دارد)، تلاش میکنند تا با لهجههای مختلف مثلا هندی حرف بزنند و با لحنی آواز گونه مسائلی آموزشی را درباره خانواده، جدول ضرب و غیره طرح کنند.
جدا از اینکه طرح این مضامین سرسری و بدون صرف وقت و اندیشه چندانی شکل گرفته است، فضای این قطعات نمایشی و رفتارها و گفتارهایی که در آن میبینیم به لحاظ آموزشی– تربیتی، اصلا مناسب این گروه سنی نیست. در یکی از این قطعات بهطور مثال بیشتر شاهد رفتارهای سلطهجویانه پدر و مادر نسبت به هم در خانواده به همراه نمک پرانیهای دستیار کوچک عموپورنگ هستیم و چنین مضمونی چندان تناسبی با مخاطب کودک و نوجوان ندارد ( گیرم که در آن اشارهای به جدول ضرب هم چاشنی نمایش شده باشد!).
با این تفاسیر در این فرم برنامه نه تنها کارکرد آموزشی آن زیر سؤال است،بلکه بار طنز چندانی هم ندارد و عمده جذابیت برنامه به حضور مجری حرفهای و خوش سخن آنکه جایگاهی صمیمانه در بین کودکان و نوجوانان یافته، برمیگردد. بهعنوان مثال در قسمتهای گذشته این برنامه برای افزودن لحظات طنز به شکلی که انگار بدون برنامه ریزی یا متن قبلی و به شکلی بداهه برای پر کردن زمان آنتن است، قسمتهای دیگری را شاهد بودیم که با به اشتباه انداختن بچهها در مورد اسامی و تصاویر حیوانات تلاش میشد برنامه فضایی مفرح پیدا کند. چنین رویکردهایی که شاید از تنگی قافیه به کار آمده اند، با وجود اینکه شاید جذابیتهایی هم داشته باشند به لحاظ آموزشی کارکردی منفی داشته و کاملا برعکس عمل میکنند.
البته این مسائل تنها به این برنامه محدود نمیشود و این چیزی است که متأسفانه در ژانر برنامهسازی کودک و نوجوان در سیما بسیار دیده میشود و نوعی سطحی گرایی عمومی و جدی نگرفتن این رده سنی مخاطبان در ساختار این برنامهها به امری بدیهی تبدیل شده است.
باید گفت، صرف موزیکال بودن برنامه، درآمیختن آن با شعر و آواز، شیرین زبانی مجریها و احیانا جادادن چند سؤال معلومات عمومی، تربیتی و یا جدول ضرب و... نمیتواند سبب شود که برنامهای جذاب، آموزشی و مناسب این رده سنی باشد.
این فرم برنامهسازی متأسفانه بدون در نظر گرفتن بسیاری از ملاحظات از نظر کیفی و محتوای پیام رسانی، صرفا برای پر کردن زمان کنداکتور به همراه چاشنی موسیقی و با استفاده از جذابیتهای حضور یک مجری و مزه پرانیهای گاه بداهه، روی آنتن میروند و هنوز در ساختن برنامههایی که برای مخاطبان این رده سنی در نظر گرفته میشوند (با وجود اینکه در ساختار و کارکرد این رسانه عمومی تاکید فراوانی بر تحقیق و کارشناسی محتوای این برنامهها شده است ) از نیروهای کار آمد استفاده چندانی نمیشود؛ نیروهایی کارآزموده در قالب نویسنده، برنامه ساز و کارشناسانی که برنامه را پیش از ساخت و پس از آن موردارزیابی قرارداده و آن را مطابق حداقل استانداردهای برنامهسازی شکل دهند.
این نقیصه سالهاست که بهخصوص در ساخت برنامههای ترکیبی برای کودک و نوجوان در سیما دیده میشود و این برنامهها صرفا با ترکیبی از موسیقی عموما سردستی و با حضور بچهها و مجریان ناصح و گاه عروسکها و تلاش برای خنداندن بچهها در حجم زمانی طولانی روی آنتن میروند و بازخورد چندان مناسبی هم ندارند، در حالیکه پیام رسانی آموزشی در رسانهای مثل تلویزیون بهخصوص برای این گروه سنی از اهمیت بسیاری برخوردار است و باید به طریقی کاملا حساب شده و مبتنی بر برنامه ریزیهای دقیق کارشناسان این عرصه مورد واکاوی و بازبینی قرار گرفته و با نگاهی به رویکردهای استاندارد جهانی در ساختار و آموزش، تدوین شود.